Open Map
Close Map
N
Projections and Nav Modes
  • Normal View
  • Fisheye View
  • Architectural View
  • Stereographic View
  • Little Planet View
  • Panini View
Click and Drag / QTVR mode
Dieses Panorama mit anderen teilen
For Non-Commercial Use Only
This panorama can be embedded into a non-commercial site at no charge. Lesen Sie mehr
Do you agree to the Terms & Conditions?
For commercial use, Kontaktieren Sie uns
Embed this Panorama
BreiteHöhe
For Non-Commercial Use Only
For commercial use, Kontaktieren Sie uns
LICENSE MODAL

0 Likes

Assar Art Gallery Apr 2017 Payam Mofidi Variations On An Instrument Of A Human Anatomy 01
Teheran

 

«از قامت ناساز بی‌اندام ما»

یادداشتی بر واریاسیون‌هایی بر ابزار یک آناتومی انسانی

   رسانه¬ی ویدیو یا آنچه «ویدیو آرت» خوانده می‌شود محصول مواجهه با «مسأله زمان» درون یک تز شبه تئوریک در حدود نیم قرن پیش است. ماجرا با «انسان به مثابه مجسمه» آغاز می‌شود و چالش اصلی چگونگی نمایش آن خارج از محدوده زمانی کوتاه و بسته‌ای است که این «مجسه¬ پُست‌آوانگارد» در آن به ظهور می‌رسد.  مجسمه¬ی پُست‌آوانگارد از جهات گوناگون در چالش وجودی و زمانی با مجسمه¬ی صُلب و ایستای پیش از خود است ـ که رد و اثر زمان به تدریج خود را بر آن آشکار می‌کند، اما تا وقتی هست و موجود است، به همان شکل و با همان حالت باقی است. انسان به مثابه مجسمه، اما برعکس، ردی از خود بر زمان می‌گذارد و در برابر دیدگانی معدود یک آن ظاهر می‌شود، در چندین حالت و شکل جلوه می‌کند و بعد دیگران و آیندگان در تمنای یافتن ردی از آن در تاریخ، نیازمند روایت مکتوب و شفاهی شاهدان هستند؛ و یا دست به دامان رسانه‌ای به مثابه سندی یا حافظه‌ای از آن تجلی کوتاه در زمان خواهند بود.

   ویدیو آرت از یک¬سو سند وجود مجسمه پست آوانگارد است و از سوی دیگر نفی کننده تعریف نسبت آن با زمان. ویدیو آرت قاعده¬ی زمانی خود را بنیان می‌گذارد و هسته¬ی اصلی دلالت‌های معنایی آن با همین قاعده زمانی شکل می‌گیرد. 

پیام مفیدی نیز در ویدیو‌های چندگانه¬ی پروژه¬ی «واریاسیون‌هایی بر ابزار یک آناتومی انسانی» قاعده¬ی زمانی خود را در چند سطح بنا می‌کند: 

1ـ زمان¬بندی مستندنگارانه¬ی پروژه که مراحل نصب پرتقلای مجسمه را بر روی پایه¬ی الاکلنگی آن درون زمان محدود یک ویدیو فشرده می‌کند؛ همین شیوه، فشردن زمان گسترده‌تر اجرا در بازه‌ای کوتاهتر، در مورد ویدیوی اصلی ـ که موضوع آن نمایش نوسان مجسمه¬ی سفیدرنگ روی پایه نامتعادل است ـ  نیز به کار گرفته شده است.

2ـ ثبت و نمایش حرکت پاندولی مجسمه¬ی سفیدرنگ بر روی پایه الاکلنگی: آغاز این حرکت با دامنه¬ی زیاد و بعد کم شدن دامنه¬ی حرکت تا توقف آن، قاعده¬ی زمانی اصلی ویدیوی پیام مفیدی است.

3ـ سطح دیگری از ساحت زمانی ویدیو به بازنمایی گذشت زمان و چرخش روز و شب اختصاص دارد. تقریباً از آغاز تا پایان حرکت پاندولی مجسمه در یک شبانه روز صورت می‌گیرد و آن را به واسطه¬ی تغییر رنگ آسمان و جابه‌جایی نور و سایه بسته به مکان اجرای پروژه احساس می‌کنیم.

   این موضوع در نصب و اجرای حرکت پاندولی مجسمه در نزدیکی شهر مونترآل که در فضای باز صورت گرفته بهتر مشاهده می‌شود. همانطور که از نام پروژه پیداست، مفیدی واریاسیون‌هایی از این نوسان آناتومیک نماد انسانی را در جغرافیاهای متفاوت تجربه می‌کند: در مونترآل کانادا آن را در فضایی باز، در چمنزاری که از پشت آن خط راه‌آهن می‌گذرد و ردیف درختان بلند حد چمنزار را مشخص کرده‌اند، پاندول قدرت را به نوسان آورده؛ در ایران، در سردابی کهنه در شهر ساری ـ با نام «آب انبار نو» که نذر خورشید خانم برای بچه‌دار شدن در دوره¬ی قاجار بوده ـ پایه¬ی الاکلنگی نصب، و پیکر چشم‌بسته و سفیدرنگ با کت و شلوار رسمی و حالتی قدرتمدار نوسان محتوم به توقف خود را به انجام رسانده است. اینکه پیام مفیدی چه خوانش‌های فلسفی یا ژتوپُلیتیکی از این دو جغرافیا را مد نظر داشته به تفسیر و تحلیل خود او بستگی دارد، اما درک مکانمندی پروژه «ابزار آناتومی ...» با واسطه شاخص جغرافیای سیاسی و تأکید بر یکسان بودن حرکت پاندولی در همه آنها، پیام روشنی علیه برداشت کنشگرانه از قدرت به مثابه امری ژئوپُلیتیک دارد. واریاسیون‌های ابزار آناتومی انسانی عملاً بر ذات‌گرایی قدرت سیاسی صحه می‌گذارند و همزمان طغیان کنشگرانه علیه آن را بی‌معنی جلوه می‌دهند. همچنین روش ساخت مجسمه با قالب‌گیری کارافزار (مصالح) رزین سفید، بر امکان تکثیر آن در مکان‌ها و جغرافیاهای مختلف تأکید می‌کند. با اینحال پروژه پیام مفیدی هنوز در آغاز راه است و به صورت فرآیندی باز و گشوده طراحی شده که قابلیت اجرا در مکان‌های مختلف نقشه جغرافیا را دارد.  

   تأکید او بر تکثیرپذیری را در انتخاب چاپ اچینگ برای نمایش طراحی‌هایش از کله مجسمه با چشم‌بند نیز می‌توان دید. در این مجموعه، کله مجسمه جدا از بدن در وضعیت افقی بر روی پس¬زمینه‌های متغیری از چشم‌اندازهای شهری، صنعتی، روستایی، و در جغرافیاهای مختلف واقعی و خیالی با تکنیک چاپ دستی تکثیر شده ‌است. وضعیت افقی سر مجسمه یادآور تحلیلی است که لیندا ناکلین بر نقاشی‌های تئودور ژریکو در کتاب «بدن تکه تکه شده» به دست داده است: «سطح عمودی عامل به هم پیوستگی و انسجام فُرم است ... حال آنکه سطح افقی خصیصه‌ای ضدـتصعیدی دارد و تداعی‌کننده ماده‌گرایی پست است.»   در واقع مجسمه‌هایی با هیبت مجسمه این پروژه اصولاً بر روی پایه‌های بلند و در میدان‌های اصلی شهرها نصب می‌شده‌اند تا نماد پرشکوه قدرت باشند. اینجا اما نه تنها صورت مجسمه با چشم‌بند پوشانده شده و فاقد یک هویت مشخص است، بلکه امکان ایستایی عمودی نیز از آن سلب شده است: نه پایه الاکلنگی این امکان را به او می‌دهد، و نه چاپ‌های اچینگ مفیدی کله او را در وضعیت عمودی ـ در وضعیتی انسانی و زیباشناسانه ـ  بازنمایی می‌کنند. او دائماً در وضعیتی نامتعادل و ناپایدار تکثیر می‌شود تا هم «انسان به مثابه مجسمه» را ریشخند کند و هم «بدن بدون اندام»  را به جای آن مبنای زمانمندی رسانه ویدیو بنماید. 

حرکت پاندولی این مجسمه و در نهایت توقف آن، احتمالاً می‌تواند نقیصه رسانه ویدیو در تعریف نسبتش با زمان را تا حدی بر طرف ‌کند: بدن بدون اندامِ این ابزار آناتومی ضمن عبور از انگاره «انسان به مثابه مجسمه»، پیشنهادی هجوآمیز برای «مجسمه اجتماعی» ـ تز بعدی یوزف بویس ـ نیز می‌دهد. آنگاه که مجسمه اجتماعی از نسبت میان کل اندام یک جامعه در حرکت هماهنگ آن به وجود آید، زمان پیوستگی خطی خود را از دست می‌دهد و در هر لحظه و هر آن تنها یک مجسمه موجود است محصول یک وضعیت خاص از نوسان پاندولی در زمان؛ اندام‌وارگی ایده‌آل چیزی جز بدنی بدون اندام نیست.

 

‘Of Our Unbalanced Bodies Without Organ’ by Hafiz (14th Century)

A note on ‘Variations on an Instrument of a Human Anatomy’

Siamak Delzendeh – Spring 2017

 

 

 

Video as a medium or what’s referred to as ‘Video Art’ is the product of tackling the ‘concept of time’ within a pseudo theoric thesis, during the past half a century. The story begins with the notion of ‘human as a sculpture’ and its main challenge is its ways of presentation outside of the constraints of short time limitations during which this ‘post avant-garde sculpture’ comes to life.  

The post avant-garde sculpture challenges the rigid kind of sculpture of the past through its existential and temporal characteristics. Trace of time gradually reveals itself on its pre solid and static state, but as long as it exists, it exists in its given form and state. Human as a sculpture, on the contrary, leaves a trace of itself on time and suddenly reveals itself in the eyes of the few, it reveals itself in several forms and states, nevertheless, others and posterity, in quest of finding a trace of it in history are in need of written and verbal narratives and witnesses, or, in need of a media as an evidence or a memory of that short manifestation in time. 

 

On one hand, Video Art is the documentation of the existence of the post avant-garde sculpture and on the other hand, it denies the definition of its relation to time. Video Art lays the foundation of its own time rule and its main core connotations are formed based on this very rule. 

In his multiple videos of the project “Variations on an Instrument of a Human Anatomy” Payam Mofidi, too, builds his time rule on several levels:

 

1. The project’s documentary-like timing that squeezes in the stages of the scrambling installation of the sculpture on an oscillating pedestal in video’s limited time; the same method is also used to press longer performances in a shorter time span in the main video (the video in which the white sculpture swings on an unbalanced pedestal).

2. Recording and presenting the white sculpture’s pendulum motion on an osculating pedestal: the beginning of this movement in high range and then its descent into a small range until its halt is Payam Mofidi’s main time rule in this video.

3. Another level in the scope of time in this video is devoted to the representation of the passage of time and the change of day and night. The beginning and end of the pendulum motion of the sculpture happens in an almost day to night circle and we feel it through the sky’s changing of colour and movement of light and shadow depending on the location of the performance. 

 

This state is better observed in the installation and presentation of the pendulum motion of the sculpture near Montreal in an open space. As the title of the project implies, Mofidi is experiencing variations of anatomic oscillation of the human symbol in different geographies: in Canada’s Montreal he has oscillated the pendulum of power in an open space, in a meadow where behind it railway line passes and rows of tall trees identify the grasslands. In Iran, in an old cellar by the name of ‘the new cellar’ (a place of religious pledge for childbearing during the Qajar Period) in the city of Saari, he has installed the gradually stopping oscillating pedestal with the torso of a blindfolded person in official suit in an authoritarian state.  What Payam Mofidi’s philosophical or geopolitical readings are from these two geographies depends on his personal interpretation and analysis, but, the understanding of the spatiality of the ‘Instrument of a Anatomy…’ by means of political geographical index and by project’s emphasis on the uniformity of the pendulum movement in all locations conveys a clear message against the notions of activist perceptions of power as a geopolitical order. 

 

 ‘Variations on an Instrument of a Human Anatomy’ effectively endorses the essentialism of political power and at the same time reflects the revolt against it as meaningless.  Also, the method of making the sculpture through moulding (white resin) insists on the possibility of reproduction in different locations and geographies. However, the project is still in its infancy and is designed as an open process in order for it to be capable to be performed in different locations on the geographical map. 

 

His emphasis on the duplicability is also visible in his choice of etching prints for presenting his drawings of the blindfolded head of the sculpture.  In this series, the decapitated head of the sculpture on a horizontal position is been duplicated via handprints on various backgrounds; urban landscape, industrial, rural, and in different real and imaginary geographical context. The horizontal situation of the head is reminiscent of Linda Nochlin’s analysis on the paintings of Theodore Gericault in the book  ‘The Body in Pieces’: ‘the vertical plane is form’s notion of continuity and harmony …while, horizontal plane attributes to anti-sublimation and conveys materialism’. In fact, there exists sculptures similar to this project, usually installed on tall pillars and in the cities’ main squares in order for them to be the symbol of the glories of power.Here however, not only the sculpture is blindfolded and lacks a clear identity, but standing stable vertically is also denied from it: not only the oscillating base is not giving it this possibility nor Mofidi’s etching prints in a vertical condition allow its representation in a humanistic and aesthetic condition. He is constantly duplicated in an unbalanced and unstable condition as a way to mock ‘human as a sculpture’ and also to present ‘body without organ’  outside of the timing merits of the medium of video. 

 

The pendulum motion of this sculpture and ultimately its halt can perhaps obviate the defects of the medium of video and its definition of its relation to time: The body without organ of this anatomic instrument surpasses the idea of  ‘human as a sculpture’ and is a satirical proposal on the concept of ‘social sculpture’ - Joseph Beuys’ next thesis.  Since “social sculpture” is a consequence of the harmonic motion of all the organs of society, whilst swinging, it appears to deny linear sequence of time; as a result there exists only one particular sculpture in a while and in every moment– embodiment of each position of the pendulum swinging: the ideal organization is nothing but a body without organ.

نمایشگاه آثار " پیام مفیدی " با عنوان " واریاسیون هایی بر ابزار یک آناتومی انسانی " اردیبهشت 1396 گالری  اثر

Mehr über Teheran

Overview and HistoryTehran is the capital of Iran and the largest city in the Middle East, with a population of fifteen million people living under the peaks of the Alborz mountain range.Although archaeological evidence places human activity around Tehran back into the years 6000BC, the city was not mentioned in any writings until much later, in the thirteenth century. It's a relatively new city by Iranian standards.But Tehran was a well-known village in the ninth century. It grew rapidly when its neighboring city, Rhages, was destroyed by Mongolian raiders. Many people fled to Tehran.In the seventeenth century Tehran became home to the rulers of the Safavid Dynasty. This is the period when the wall around the city was first constructed. Tehran became the capital of Iran in 1795 and amazingly fast growth followed over the next two hundred years.The recent history of Tehran saw construction of apartment complexes and wide avenues in place of the old Persian gardens, to the detriment of the city's cultural history.The city at present is laid out in two general parts. Northern Tehran is more cosmopolitan and expensive, southern Tehran is cheaper and gets the name "downtown."Getting ThereMehrabad airport is the original one which is currently in the process of being replaced by Imam Khomeini International Airport. The new one is farther away from the city but it now receives all the international traffic, so allow an extra hour to get there or back.TransportationTehran driving can be a wild free-for-all like some South American cities, so get ready for shared taxis, confusing bus routes and a brand new shiny metro system to make it all better. To be fair, there is a great highway system here.The metro has four lines, tickets cost 2000IR, and they have segregated cars. The women-only carriages are the last two at the end, FYI.Taxis come in two flavors, shared and private. Private taxis are more expensive but easier to manage for the visiting traveler. Tehran has a mean rush hour starting at seven AM and lasting until 8PM in its evening version. Solution? Motorcycle taxis! They cut through the traffic and any spare nerves you might have left.People and CultureMore than sixty percent of Tehranis were born outside of the city, making it as ethnically and linguistically diverse as the country itself. Tehran is the most secular and liberal city in Iran and as such it attracts students from all over the country.Things to do, RecommendationsTake the metro to the Tehran Bazaar at the stop "Panzda Gordad". There you can find anything and everything -- shoes, clothes, food, gold, machines and more. Just for the sight of it alone you should take a trip there.If you like being outside, go to Darband and drink tea in a traditional setting. Tehranis love a good picnic and there are plenty of parks to enjoy. Try Mellat park on a friday (fridays are public holidays), or maybe Park Daneshjou, Saaii or Jamshidieh.Remember to go upstairs and have a look around, always always always! The Azadi Tower should fit the bill; it was constructed to commemorate the 2500th anniversary of the Persian Empire.Tehran is also full of museums such as:the Contemporary Art Museumthe Abghine Musuem (glass works)the 19th century Golestan Royal Palace museumthe museum of carpets (!!!)Reza Abbasi Museum of extraordinary miniaturesand most stunning of all,the Crown Jewels Museum which holds the largest pink diamond in the world and many other jaw-dropping jewels.Text by Steve Smith.


It looks like you’re creating an order.
If you have any questions before you checkout, just let us know at info@360cities.net and we’ll get right back to you.