0 Likes
شاعر، در کنار عشاق، دیوار و هیچ، چهار مضمون رایج در آثار پرویز تناولی را شکل می دهد که فراتر از همه انها بر رابطه زیبایی شناختی شعر و هنر استوار است. مجسمه های شاعر وی در ارائه معادلی بصری و حجمی برای مفاهیم و استعاره های ادبی از استعدادی چشمگیر برخوردار هستند. هنگامی که هنرمند از پرنده ای برای ارائه سر شاعر استفاده می کند یا قفلی را در بردن او جای می دهد، مشخص است که او به همان اندازه که یک مجسمه ساز است، به کنایه های شاعرانه نیز توجه دارد.
دقیقا به همین دلیل هنر او گاه "شاعری در برنز" تعبیر می شود. حتی خود هنرمند نیز مجسمه سازی را نوعی شاعری می خواند. "من شعرم را ر سطح مجسمه-هایم می نویسم". رویای او در خلق تندیس هایی شاعرانه، پیوسته در قالب برنز به عنوان مناسب ترین ماده انگیزش های خلاقانه در مجسمه سازی تحقق می پذیرد.
بسیاری از مجسمه های تناولی پیکره هایی نیمه انتزاعی را ارائه می کنند که به عشق و عشاق در مفهوم عارفانه اش کنایه دارند و حکمت استعاری در منظومه های عرفانی چون شیرین و فرهاد و لیلی و مجنون را تداعی می کنند "عشق در باورهای اسلامی چیزیست که هرگز آشکار نمی شود و همیشه با کنایه و اشاره در مورد آن صحبت می شود. هنگامی که شعرا قصد داشتند از عشق سخن بگویند، این را در قالب عشق بلبل به گل بیان می کردند و بنابراین از واژه زن ذکری به میان نمی آمد "
از این رو عاشق در زبان هنری تناولی به صورت یک شاعر، درخت سرو یا بلبل ظاهر می شود. این پیکره ها به طور تلویحی یک بدن انسانی را خاطر نشان می سازند، گواینکه هیچ شباهت ظاهری بدان ندارند. تناولی خود اعتراف می کند : "از همان ابتدا احساس می کردم که اصلا نمی خواهم به بازنمایی پیکره ها و اشیا بپردازم، اگرچه به زندگی انسان ها، خواه مرد یا زن، بسیار علاقمندم. " وی سپس د راستای زبان هنری مدرنیستی خویش که آشکارا ه سمت انتزاع متمایل است، بازنمایی عینی درهنر را نفی می کند: " من هرگز بر آن نبودم که فیگور انسان را به همان شکل که می بینم بازنمایی کنم. من همواره از تخیل و تاویل خودم مدد می گرفتم."
مجسمه های شاعر که از مهمترین سری آثار پرویز تناولی به شمار می روند از اوایل دهه 1340 خلق شده اند. شاعر، ارجاع مشخصی است به تصوف ایران و نمادیست از انسان زاهد و صوفی عارف. واقعیت این است که تمامی شاعران نامدار فارسی همانند مولانا، حافظ، خیام و سعدی بزرگترین مروجین عرفان و تصوفی بوده اند که در آن عشق به انسان بهانه ایست برای عشق به پروردگار و معشوق راستین همانا خالق یکتاست. بنابراین شعر عرفانی و به تبع آن مجسمه تناولی با بکارگیری بیانی نمادین و حکمتی استعاری در حقیقت راه هایی برای بیان حضور خداوند هستند.
شعر فارسی بیشتر با تفسیر ذهنی یک واقعیت ارتباط دارد تا بیان عینی آن. در نتیجه با اشیاء واقعی به عنوان یک موجودیت مستقل رفتار نمی کند بلکه آن را در جهای انتزاعی بیان می دارد. از این رو شاعران فارسی به نگاه به پدیدارها به شکل مستقل و مجزا علاقمند نبوده و تمایل داشتند آنها را در کلیت خویش به عنوان یک نوع بیا گونه بنگرند. این گونه یا نوع پهنه وسعی را در بر میگیرد، از آن جمله: عاشق، معشوق، شاه، پیامبر و شاعر که همگی مضامین و یا مجموعه کارهای تناولی می باشند. شاعر در آثار تناولی، منادی آزادی، صلح و عشق است. در حالی که پیامبر قوانین و اصول را وضع می کند. این دو شخصیت شاید دو روی یک سکه را بیان می دارند، شاعر به دنیای درون مرتبط است و نیز مفاهیمی چون آزادی، اساطیر، شاعری، آرامش و رویاها، در حالی که پیامبر آیین، نیایش، تکیه، مراقبه و مراعات در روابط اجتماعی را پند می دهد.
تناولی در امتداد مفهوم انتزاع به مثابه پنهان ساختن در یک زبان رمزگان پیچیده، عناصر بصری خویش را تا حد فرم های ساده هندسی تقلیل داده و نشانه های اندکی در کارش را برای مخاطب خویش برملا می سازد. بسیاری از مجسمه های برنز او به شکلی تلویحی پیکره انسان را تداعی می کنند، امری که هم از وضعیت تندیس گونه این آثار و هم از عناوینی چون شاعر عاشق (1341)، شاعر ایستاده (1385) شاعر با نماد آزادی (1341) شاعر و درخت سرو (1386) که همگی در زمره شاخص ترین کارهای هنرمند هستند، دریافت می شود. وی وجه مشخصه چهره هایش را محو کرده، لیکن وضعیتی خاص و یادمانی به نحوه استقرار آنها می دهد تا از بیانی احساسی و رمانتیک برخوردار شوند.
پرویز تناولی در دوران اولیه تلاش هنری اش هم مجسمه ساز بود و هم نقاش. اما بعدها به طور فزاینده ای در مقام یک مجسمه ساز شناخته شد، تا آنکه در ادامه راه اعتبار و تحسینی جهانی کسب کرد و نام خود را بر تارک همه هنرمندان منطقه نشاند. او نمایشگاه های بیشماری در سراسر جهان داشته از جمل نمایشگاه بزرگ مجموعه آثرا وی در سال 1382 در موزه هنرهای معاصر تهران که پس از سال ها دوری از وطنش برگزار گردید. آثار وی در مجموعه دائمی مهم ترین موزه های جهان، همچون موزه هنرهای مدرن نیویورک، موزه بریتانیا، موزه متروپلیتن نیویورک، موزه لودویک آخن، موزه هنرهای مدرن وین و موزه هنرهای معاصر تهران، نگهداری می شود. تناولی اکنون به تناوب در تهران و ونکوور اقامت دارد.
Poets, along with prophets, lovers, wall, and Heech, are among the main series of Tanavoli’s sculptures, in which the artist has fully grasped the relationship between the aesthetic of poetry and the art, and has the genius to offer visual equivalents for literary concepts. He is, therefore, as much a sculptors a poet when, for instance, he uses a bird as the head of the poet or places a lock on the body of the prophet. His works have sometimes been described as “poetry in bronze,” since he believes that sculpture is a kind of poetry:” I wrote my poetry on the surface of the sculpture.” His dream of creating “sculptural poetry” is materialized predominantly through cast bronze as the most appropriate means for his creative impulses.
Many of Tanavoli’s sculptures represent semiabstract figures that hint at mystic love and lovers, symbolically revealed in Persian legendary tales such as Shirin & Farhad and Layla & Majnun. “In Islamic belief, love is something that you never reveal; you always talk about it symbolically,” says Tanavoli. “When the poets speak of love, they might talk about the love of a nightingale for a rose, for example, and the word ‘woman’ is never actually mentioned. “Hence, the lover is Tanavoli’s sculptural language is represented in the form of a poet, cypress tree, or nightingale. These figures somehow remind us of a human body, but do not resemble one. “From the very beginning, I felt that I did not want to create representational figures, although I like the life of humans and whatever is connected with man and woman, “says Tanavoli. “I never tried to represent people exactly as we see them. I always used my own imagination and interpretation.”
Poets and Prophets are among the major themes of Tanavolis work that have been created since early 1960s. Referring to Persian poets such as Rumi, Hafiz, Omar Khayyam, and Saadi were the greatest exponent of Sufism and mysticism, in which the love for a human being stands for the love for God and the beloved is indeed God himself. Thus, both the poem and the sculpture can express the presence of God through the same means of symbol and metaphor.
Persian poetry is more concerned with subjective interpretation of reality than with its external manifestations. Consequently, It treats real objects not so much as entitles is themselves, but as abstractions of themselves. Hence, the Persian poet is not interested in individual traits, as he tends to deal with “types” rather than individuals. These types embrace a wide range: the Lover, the Beloved, the King, the Prophet, and the Poet that are the subjects of Tanavoli’s sculpture.
The poet in Tanavoli’s works appears to be the enunciator of freedom, peace, and love, while the prophet propounds invariable laws and principles. These two personalities perhaps represent the two faces of the same coin: the poet is concerned with inner freedom, with myths, poetry, serenity, and dreams, while the prophet preaches ritualism, advocating inner reform and the observance of social relationships.
In line with the concept of abstraction as veiling, Tanavoli reduces elements to simple geometric forms that give few clues to the viewer. Although many of Tanavoli’s bronzes depict human figures, as we can gather from both their statuary forms and their titles in works such as Prophet in love (1962), Poet with the Symbol of Freedom (1962) Poet in love (1962), and more recent works like Poet in Love (1998-2007), Standing Poet (2007), and The Poet and the Cypress Tree (2007), he obliterates distinctive facial features, poses, or hand gestures, all of which carry the expression of sentiment.
At early stages of his career, Tanavoli was both a painter and sculptor. But then increasingly he became known as sculptor who has gained international recognition and acclaim. He has had numerous solo and group exhibitions all around the world, including his retrospective held at the Tehran Museum of Contemporary Art in 2003. His works are in the permanent collections of major museums such as the British Museum, London; the Metropolitan Museum of Art, New York; the Museum of Modern Art, New York; the Ludwig Museum, Aachen; the Museum Moderner Kunst, Vienna; and the Museum of Contemporary Art, Tehran. He now lives and works between Tehran and Vancouver.
نمایشگاه آثار " پرویز تناولی " با عنوان " شاعر " آبان 1393 گالری اعتماد
...
Overview and HistoryTehran is the capital of Iran and the largest city in the Middle East, with a population of fifteen million people living under the peaks of the Alborz mountain range.Although archaeological evidence places human activity around Tehran back into the years 6000BC, the city was not mentioned in any writings until much later, in the thirteenth century. It's a relatively new city by Iranian standards.But Tehran was a well-known village in the ninth century. It grew rapidly when its neighboring city, Rhages, was destroyed by Mongolian raiders. Many people fled to Tehran.In the seventeenth century Tehran became home to the rulers of the Safavid Dynasty. This is the period when the wall around the city was first constructed. Tehran became the capital of Iran in 1795 and amazingly fast growth followed over the next two hundred years.The recent history of Tehran saw construction of apartment complexes and wide avenues in place of the old Persian gardens, to the detriment of the city's cultural history.The city at present is laid out in two general parts. Northern Tehran is more cosmopolitan and expensive, southern Tehran is cheaper and gets the name "downtown."Getting ThereMehrabad airport is the original one which is currently in the process of being replaced by Imam Khomeini International Airport. The new one is farther away from the city but it now receives all the international traffic, so allow an extra hour to get there or back.TransportationTehran driving can be a wild free-for-all like some South American cities, so get ready for shared taxis, confusing bus routes and a brand new shiny metro system to make it all better. To be fair, there is a great highway system here.The metro has four lines, tickets cost 2000IR, and they have segregated cars. The women-only carriages are the last two at the end, FYI.Taxis come in two flavors, shared and private. Private taxis are more expensive but easier to manage for the visiting traveler. Tehran has a mean rush hour starting at seven AM and lasting until 8PM in its evening version. Solution? Motorcycle taxis! They cut through the traffic and any spare nerves you might have left.People and CultureMore than sixty percent of Tehranis were born outside of the city, making it as ethnically and linguistically diverse as the country itself. Tehran is the most secular and liberal city in Iran and as such it attracts students from all over the country.Things to do, RecommendationsTake the metro to the Tehran Bazaar at the stop "Panzda Gordad". There you can find anything and everything -- shoes, clothes, food, gold, machines and more. Just for the sight of it alone you should take a trip there.If you like being outside, go to Darband and drink tea in a traditional setting. Tehranis love a good picnic and there are plenty of parks to enjoy. Try Mellat park on a friday (fridays are public holidays), or maybe Park Daneshjou, Saaii or Jamshidieh.Remember to go upstairs and have a look around, always always always! The Azadi Tower should fit the bill; it was constructed to commemorate the 2500th anniversary of the Persian Empire.Tehran is also full of museums such as:the Contemporary Art Museumthe Abghine Musuem (glass works)the 19th century Golestan Royal Palace museumthe museum of carpets (!!!)Reza Abbasi Museum of extraordinary miniaturesand most stunning of all,the Crown Jewels Museum which holds the largest pink diamond in the world and many other jaw-dropping jewels.Text by Steve Smith.