چرخش چرخ ها و چرخ دنده ها به سمتی ... ذهن من که می رود به سویی دیگر ...
یک صدای خشن ... قلم موی من که کشیده شد روی بوم و یک خش ... خش ... خشن بود صدای پیچیدن مهره ها و پیچ ها و پیچیدن چرخ دنده ها دور یکی، حول دیگری و ... ذهن می پیچید طرف "آدم"ی، "خود"ی، ذهنی که می پیچید این حوالی دنبال گریزی، راهی و خش ... رنگی که به بوم نشست و صورت خنده اش نیست به صورت خاکستری ماشینها ... که یکی و صد و هزارتا از ذهن خواب آلودمان بیرون می آمد، روی ریل های کارخانه ای که از رنگهای ندیده، از روزهایی که یکی بعد قبلی گذشت، محصولات خاکستری گذشتند و خش ... و رنگی، خنده ای که نمی شد و نباید نگذرد از روی این همه سرمای نشسته بر چشم ها، بر پاها و دستها ... که حالا می کشم روی یک سپیدی بر نشاندن کم زندگی بر روی روزها و سالهای مردگی، چیزی غیر از این دستها در دست ندارم ... این دستها، این رنگها، این قلم ... و این صورتها، این خنده های نشسته بر این همه صورت ... که نخواسته ... که نمی خواهد، که دلش نمی خواهد بخوابد ... دلم همی خواهد بخوابد و بیداری من اینهاست ... شاید بیداری من ... شاید ...
The wheels and the cogwheels rotating to one direction …. My mind goes the other way …
A coarse sound … my brush moves on the panel and a rustling … rustling … then the rough sound of bolts and screws, the cogwheels, rotating, one round the other … my mind rotating towards a man, a self, a mind that wanders, searching for an escape, a way, … rustling … a color on the panel, no smile on the gray face of the machines … one, two, one thousand coming out of our sleepy minds, on the colorless rails of the factory, from the days one after the other, gray products moving … rustling … and a color, a smile that couldn’t and shouldn’t pass over the coldness sitting on the eyes, on the legs, on the hands … now I draw on the white to bring a little life to the dead days and the dead years, … I have nothing in my hands but my hands … my hands, colors, and this brush … and the faces, these smiles on all these faces … not wanting … doesn’t want, his heart doesn’t desire to sleep … my heart doesn’t desire to sleep, and this is my wakefulness, … maybe my wakefulness … maybe …
The guys still walk on the streets
Hamidreza Ghafouri Daemi Born in Tehran 1357 (1978)
من از کودکی نقاشی می کردم. من هنرمندی هستم خودآموخته. همیشه به هنر فکر می کردم ولی شرایط زندگی من به صورتی شد که مجبور شدم جذب کار صنعتی بشوم، در کارخانه ایران خودرو که یک شرکت ماشین سازی است، مشغول به کارشدم. ولی همچنان به هنر فکر می کردم.
در محیط کارم که بودم "در خط تولید" در زمانهای استراحتم طراحی می کردم و یا زمانهایی که از محیط کار به سمت خانه برمی گشتم داخل سرویس (اتوبوس) از همکارانم طراحی می کردم. محیط کار من فوق العاده خشک و صنعتی بود. همیشه به دنبال مسکنی بودم برای آرامش، که تنها مسکن من نقاشی کردن بود. مدتها نقاشی کردم و کارهایم را به دوستان هنرمندم که بعدا با آنها آشنا شدم نشان دادم و آنها در مورد کارهای من نظر می دادند. تناقض شدیدی بین کار صنعتی من و کار هنری من بود. در مجموعه "پسرها در خیابان هنوز راه می روند" من تاثیر گرفتم از همکاران پسر، آنها بعد از اینکه از کار به سمت منزل می رفتن در خیابان بی هدف راه می رفتند، و زندگی می کردند بدون اینکه هیچ آینده روشنی در انتظارشان باشد.
در این سالها من در بینالها و نمایشگاههای مختلف در داخل ایران و خارج ایران شرکت کردم در زمینه نقاشی و تصویر سازی کتابهای کوک که در تعدادی از آن بینالها جزو نفرات برگزیده بودم.
فضای نقاشی هایم رئالیسم اجتماعی است و از اجتماعی که در آن زندگی می کنم تاثیر گرفتم. پسرهای نقاشی های من همان پسرهایی هستند که در محیط کارم بودن و شکل دهنده همین اجتماع هستند که در آن کار و زندگی میکنند و روابطی که بین آنها برقرار است در جامعه من به شکلی دیگر و نوعی دیگر از احساس که بین پسرها برقرار است.
دغدقه من همیشه انسان بوه چه مرد و چه زن، انسانهایی که در شکل دادن کارهای بزرگ نقش مهمی داشتند ولی هیچ وقت به آنها اهمیتی داده نشده.
همیشه به این فکر می کردم که آدمها و محیط کارم را به دنیا نشان بدهم. آنها همان انسانهایی هستند که در جامعه من زندگی می کنند.
I started painting when I was a child and I learned on my own. Although my life drove me to work in an industrial environment, but art was all I thought about. I was working in Iran Khodro, a car manufacturing factory, but thinking about art.
When I was at work, in “production line”, I would draw during my breaks, or on the way back home from work I drew sketches of my co-workers on the bus. My working environment was very sad and depressing. I was constantly searching for tranquility, and my only tranquilizer was painting. I would paint and show it to some of the artist friends I had met, and ask for their opinion, and they would tell me about their ideas. There was a sharp contradiction between my work and my love of art. In the collection “The guys still walk on the streets”, I was influenced by my co-workers who walked aimlessly on the streets on the way to home after work. They lived without having a clear future waiting for them.
I have participated in different paintings and books pictures biannuals and exhibitions in Iran and outside of Iran. I was chosen as the top participants in some of those biannuals and exhibitions.
The atmosphere of my paintings is Social Realism, influenced by the society in which I live. The guys in my paintings are those at my work place, the ones who make up the society in which they live and work and the relationships between them is of another shape and another kind of emotions between the guys.
Human being has always been my concern, men and women who were part of big works but were never paid any attention to.
I have always thought of showing the environment and the people of my work place to the world. Those are the people who live in my society.
حمیدرضا غفوری دائمی
متولد 1357 تهران
فارغ التحصیل رشته گرافیک
شرکت دردومین نمایشگاه تصویرگری سال در خانه هنرمندان 1390
شرکت در نمایشگاه گروهی در گالری سیحون 1390
شرکت در اولین نمایشگاه تصویرگری سال درموزه امام علی 1389
شرکت در نمایشگاه گروهی (خواب) در گالری مهروا 1389
شرکت د ر اولین نمایشگاه گروهی تصویرگری سال در موزه امام علی
نمایشگاه انفرادی در گالری مهروا 1388
شرکت در نمایشگاه تصویرگری کتاب کودکان هزار و یک شب در کشور پرتغال ، سال 1387
شرکت در بینال بین المللی تصویرگری کتاب کودک در کشور پرتغال ، سال 1387
شرکت در هفتمین دو سالانه ملی نقاشی معاصر ایران ، سال 1386
شرکت در اولین نمایشگاه بین المللی تصویرگری لغت نامه ها در خانه هنرمندان ، سال 1385
شرکت در نمایشگاه نقاشان رئالیست و هایپر رئالیست معاصر ایران در فرهنگسرای نیاوران ، سال 1384
شرکت در دومین بینال نقاشی معاصر جهان اسلام 1384
شرکت در نمایشگاه گروهی گالری سبلان ، سال 1384
نمایشگاه نقاشی در گالری مهرین ، سال 1383
نفر منتخب گروه برتر بزرگترین کارگاه اموزشی تحت عنوان " ازموزه تا موزه "نخستین جشواره هنرهای تجسمی فجر
عضو موسسه هنرهای تجسمی
عضو انجمن تصویرگران
Hamidreza Ghafouri Daemi
Born in 1978, Tehran
Group painting exhibition seyhoun Art Gallery 2011
The 2 nd Group Illastrations exhibition ‘’ for the year’’ at Iranian artists hous 2011
The 1 nd Group Illastrations exhibition’’ for the year’’ at Imam Ali Museum 2010
Group painting exhibition on the subject of “Dream” at Mehrava Gallery 2010
Solo exhibition at Mehrva Gallery, 2009
The 1001 Nights illustration exhibition in Portugal 2008.
The biannual of international illustration competition of Children’s book. Portugal. 2008.
The 7th biannual of contemporary Iranian painting, Tehran, 2007
The 1st international dictionary illustration, House of the Artist, Tehran 2006.
Realist and neorealist painters exhibitions, Niavaran Cultural Center, 2005.
The 2nd biannual of Islamic contemporary painters, Tehran, 2005
Group painting exhibition, Sabalan Gallery, 2005
Solo exhibition at Mehrin Gallery, 2004.
Selected member of the outstanding group of the workshop called “ from Museum to Museum” of Fajr first festival of plastic Arts.
Member of Institute Plastic Arts Association
Member of Illustrators community